بچه‌پولداری که چند روز بعد از ازدواجش شهید شد.
شهید صادق مزدستان در سال ۱۳۳۵ در شهرستان قائمشهر متولد شد. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. آنها در منزلی شخصی زندگی می کردند و از وضعيت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق کودکی پر جنب و جوش و فعال بود. با آغاز دوران کودکی وضعيت اقتصادی خانواده وی بهتر شد.
با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی پديد آمد و تمام اوقات در خدمت انقلاب بود. در سن ۲۰ سالگی مبارزات سياسی و مذهبی عليه رژيم طاغوت را شروع کرد. در تظاهرات عليه رژيم شاه حضور می يافت و ديگران را به حضور در صف انقلابيون توصيه می کرد.
با پيروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران کردستان، صادق برای سرکوب شورشهای ضد انقلاب بر علیه مردم وانقلاب اسلامی به کردستان رفت.
پس از بازگشت از کردستان در تاسيس انجمن اسلامی شهيد مسعود دهقان در مهديه قائمشهر شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران، در تاريخ ۲ آبان ۱۳۵۹ به سوی جبهه جنگ شتافت.
شهید صادق مزدستان آدم خوش برخوردی بود. پدرش بازاری بود و به جهت اینکه بازاری‌ها از اقشار مطلع جامعه بودند و در انقلاب نقش فعالی داشتند. فوتبال بازی می‌کرد و همیشه دور و برش پر از آدم بود. وضع مالی خوبی هم داشتند و با سر و وضع به‌روزی که داشت، جوان‌ها جذبش می‌شدند و آنها را به سمت انقلاب سوق می‌داد.
البته خود صادق در جریان انقلاب تا حدی تحول فکری پیدا کرده بود. خانواده ای مذهبی داشتند، اما ایشان و برادرانش بیشتر در محیط‌های ورزشی بودند تا اماکن مذهبی و انقلابی. نهضت حضرت امام باعث شد که آنها بیشتر جذب مسائل مذهبی و سیاسی بشوند. از بین پنج برادر مزدستان، صادق و منوچهر به شهادت رسیدند و علی هم جانباز شد.
رفتن به جبهه
یکی از همرزمانش می گوید: ” یادم است حدود ۲۵ روز از شروع جنگ گذشته بود که من و صادق با هم به جبهه رفتیم.
ببخشید من کلمه بهتری سراغ ندارم که بگویم. بعضی از رزمنده ها که موهای بلندش را می‌دیدند، میگفتند این سوسول کیست و چرا به جبهه آمده است؟ “
عملیات محرم
فرمانده اش می گوید ” شبها بعد از نماز مغرب و عشاء صادق مزدستان را به اتفاق چند نفر براي شناسايي مي فرستادم. چند بار هم به همراه آنها رفتيم. او در کار بسيار ظرافت و دقت داشت و براي شناسايي يک قدمي سنگر نگهباني عراقي ها مي رفت.
گردان صاحب الزمان (عج) به فرماندهي مزدستان يکي از بهترين گردانهاي لشکر ۲۵ کربلا بود که در عمليات محرم درخشيد.
یکی از همرزمانش می گوید:
روز قبل از عمليات يکي از برادران، امام زمان (عج) را در خواب ديده بود. امام به او فرمودند: «چون گردان شما به نام صاحب الزمان است من خود فرماندهي آن را در عمليات به عهده دارم.»
مزدستان چنان به موفقيت در عمليات اطمينان داشت که گويي خود خواب امام زمان (عج) را ديده است.
هنوز سه دقیقه ای بیشتر از آغاز عملیات نگذشته بود که فریاد الله اکبرش فضا را پر کرد.
با بی سیم تماس گرفتند و پاسخ شنیدند که صادق خود با نیروهای عراقی وارد جنگ شده و اولین نفری است که به سنگرهایشان وارد شده است.
نقش مهم شهید صادق مزدستان در عمليات محرم سبب شد تا به فاتح عمليات محرم معروف شود.
یکی دو روز از ازدواجش گذشته بود که از فرماندهی لشکر صادق را خواسته بودند برای شناسایی والفجر مقدماتی به منطقه برود.
آن بنده خدایی که قرار بود این خبر را برساند، رویش نمی‌شد به صادق حرفی بزند چون تازه ازدواج کرده بود.
شهادت
خلاصه دو سه روز بعد از ازدواج صادق به او گفتند که باید به منطقه برود. او هم رفت و چند روز بعد به شهادت رسید. شاید از ازدواج تا شهادتش به یک هفته هم نکشید.
سردار حجت اللّه حيدري:
دشمن در جلوي منطقه پدافندي خود ميدان مين وسيعي تدارک ديده بود. به طرف خطوط پدافندي عراق حرکت کرديم. به ميدان مين رسيديم.
ابتدا در طول ميدان مين براي شناسايي رفتيم. يک قسمت از ميدان، مين کمتري داشت ولي در ديد عراقيها قرار داشت. گزارش به فرمانده لشکر داده شد و قرار بر اين شد ميدان مين را در نقطه اي که عراقيها ديد کمتري دارند طي نماييم. ظهر شده بود و نماز ظهر و عصر را در پشت ميدان قبل از ورود به آن و آغاز شناسايي بجا آورديم.
در بين نماز پاي يکي از رزمنده ها به سيم تله «مين منور» برخورد کرد ولي برادر ديگري به سرعت مين را خاموش کرد تا عمليات لو نرود.
پس از نماز با آرايش نظامي به ستون يک با احتياط وارد ميدان مين شديم. در حين رفتن ناگهان پاي نفر دوم ستون به تله مين والمر (جهنده) برخورد کرد. صادق مزدستان در اثر اصابت ترکش ريز به شهادت رسيد.
